حساب بدرفتاري
شنبه (3 روز پيش) به رادي قول داده بودم ساعت 4:30 عصر خونه باشم. موقع برگشت يادم اومد بايد براي تولد پدرشون كيك بخرم و كمي ديرتر ميرسم . بهشون زنگ زدم و موضوع را اطلاع دادم. وقتي به خونه رسيدم به رادي گفتم : ببخشيد نتونستم سر قولم باشم. لبخند بزرگوارانهآي زد و گفت: خواهش مي كنم شما هميشه پيش من بخشيده شدهاين، قبلا كه بهتون گفتم شما پيش من حساب دارين. پرسيدم : چه حسابي؟! گفت: حساب بدرفتاري!! پرسيدم اين چه جور حسابيه؟ گفت : يعني اينقدر براي من خوبي و مهربوني كردين كه هركاري بكنين اون حساب تموم نميشه. شگفت از اين قدرشناسي و سخاوت كودكانه!
نویسنده :
مامان رادی
9:53